پسر، صدای من باش و پیامهایم را پخش کن. صداهای من رو ادامه بده. عشق من تا قعر غار تنهایی تو میرسد تا بهت برسد. عشق من حتی دردها و گناهان که کردی فراموش میکند تا بهت برسه و عاشقی دیوانی و دوستی خودم را پیشنهاد کنه. اما بیشتر اوقات تو از من بیزار هستی، پس هیچکس مرا آرام نمی�به. اگر دروازه دل توی رو برای من باز نکنی، نعمتی نتواند تو رات نجات بده. عشق که حقیقی است سریع و آماده پاسخ دادن است، مانند مریم در بشارت دهنده بود، و انتظار ندارد صدایم را بار دوم بشنود، بلکه با جواب پیش میرود. عشق زمان نمی�به تا حساب کند، چون ساده آنقدر نیست که بداند چطور باید کنه. صلح.
(گزارش-مارکوس) "آنگاه به من سخن گفت، مرا برکت داد و ناپدید شد."