ظاهرهای من
"- عزیزان، میآیم تا دربارهی پیغامهایم و ظاهرهایشان با شما سخن گویم.
چند سال پیش خود را به عنوان مریم Aparecida در رودخانه پارایبا نشان دادم. چقدر معجزه انجام دادهام، از طریق تصویر من که آن را از آب بیرون آوردم.
در گوادالوپه، تصویرم را روی پوشاک پسرک کوچکم خوان دیگو نقاشی کردم به عنوان اثبات عشق من.
در لوردز، به غار فقیر ماسابیله و دختر کوچولو من برنادت آمدم. هر بار که به غار میآمدم، آن را با نعمتی الهی و صلح آسمانی پر کردم.(وقفه)امروز، این غار دل شما است که میخواهم روزانهاش را با نعمت پر کنم و در عشق من. از طریق زیارتهای مادری طی دعاهای شما تربیت کنید.
در کوآ دا ایریا فاتیما، همه آنچه باید گفتم را گفتم. امروز میآیم تا به یاد پیغامهایشان بیاوردم و اطمینانی از عشق من. بدهد، قلب مادری و پاک من که هنوز دردناک است برای گناههای شمارا بیشمار.
اکنون در مدیوگوره و ژاکارئی، به عنوان ملکه و پیامآور صلح میآیم تا بتوانم آنها را یاری کنم تا هدیهی صلح را پذیرفته و دنبالش کنند.
بچههای من، باور دارید که اینجا آمدهام! خودم هستم، حقیقتاً هستم. آیا فکر میکنید اگر ظاهرهایم در اینجا یک تئاتر بود، من مریم واقعی، دزد را مجازات نمیتوانستم و هر کذبی را به زمین بکشاند؟
بچههای من، ببینید: - خودم هستم، مریم که اینجاست، باور کنید! میدانم ظاهرهایم در اینجا یک 'خار' برای گلو بسیاری است، اما. برای تبدیلها دعا خواهم کرد.
بسیاری ایمان ندارند، انتقاد میکنند و حتی بیحرمت میگویند. خوب است، نمیخواهم کسی را مجبور به باور کردن کنم، اما... برای خدا دعا خواهم کرد تا روشنایی بدهد و آنها را لمس کند.
هر کس برای صلح بیدار باشد! در ظاهرهایم ایمان دارید! خودم هستم که با نگرانی مادری آنها را دنبال میکنم!
ایمان داشته و زندگی کنید در دعا به صلح! اگر عشق من. برای شما نداشت، گریه نمیتوانستم یا آمدهبودم تا پیغامها بدهد. اگر میآیم، این است که شما را با شدت عاشق هستم، و میخواهم بگویید چقدر شما را دوست دارم.
میخواهم آنها را به خدا ببرم تا نجات یابند!"